محل تبلیغات شما

شهریور 59 بود که عراق به ایران حمله کرد . رویایی که صدام حسین از سالها پیش داشت و چون در زمان قبل از انقلاب ، ایران به نوعی به پلیس خاورمیانه تبدیل شده بود و قذرت نظامیش خیلی بیشتر از عراق بود تلاشهای قبلیش بی ثمر مونده بود . اگر دوست داشتین میتونین در مورد عراق که میخواست سهم بیشتری از اروند رود داشته باشه و ایران اجازه نداده بود و بقیه ی ماجراها بخونین . 

سال 59، ما تازه انقلاب کرده بودیم . خیلی از سران ارتش به علت یا بهانه ی وفاداری به نظام قبلی یا مجبور به ترک کشور شدن یا کشته شدن . قراردادهایی که برای خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی داشتیم معلق شد . کشور دچار درگیریهای پراکنده بین گروهها و احزاب داخلی بود که هرکدوم سهم خودشون رو از انقلاب میخواستن . تو همون بیدفاعی عراق به کشور ما جمله ی نظامی کرد . با نیت تصرف ایران . 

البته که باید دفاع میکردیم . و البته که باید کشورهای دیگه هم به دفاع از ما جلوی عراق رو میگرفتند . اواخر قرن بیستم ، لشکرکشی به منظور تصرف یه کشور دیگه خیلی مسخره به نظر میاد . ما شروع به دفاع کردیم . ولی کشورهای دیگه خیلی هوای ما رو نداشتند . یکی از علتهاش ( قبل از اینکه حمله کنید ، یک بار دیگه هم بخونید - یکی از علتهاش ) شاید تنفری بود که ما نسبت به بیشتر کشورهای دنیا و تقریبا همه ی کشورهای غیر مسلمان ابراز میکردیم . شعارهای نه شرقی نه غربی که قرار بود به معنای تلاش ما برای استقلال باشه به مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی و مرگ بر اسرائیل تبدیل شده بود . ( آمریکا حتی از پذیرفتن شاه مخلوع در خاک خودش هم امتناع کرد و دومین و آخرین شاه پهلوی راهی مصر شد . یعنی آمریکا لااقل در ظاهر هنوز شمشیری برای ما تیز نکرده بود . نه تا وقتی که ما از دیوار سفارتش بالا رفتیم و کارکنان سفارتخونه رو که میبایست مصوونیت ی داشته باشن گروگان گرفتیم ). 

فرض رو بر این میذارم که همه ی ما ، لااقل همه ی ماهایی که چند روزه داریم به پر و پای همدیگه میپیچیم ، تاریخ رو خوندیم . خیلی بیطرفانه . لااقل تاریخ معاصر . اگر نه همین راه دور ، لااقل خاطرات مدون یاران انقلاب رو حتما خوندیم . 

عراق شروع به پیشروی کرد و ما مشغول دفاع شدیم . ارتش طبیعتا نیروی کافی نداشت و غافلگیر هم شده بودیم . نیروهای مردمی جلو اومدن ( میتونین باور نکنید ولی من و امثال من هم در خونواده مون شهید داریم ، جانباز داریم ، رزمنده هایی که سالها و ماهها حضور در جبهه داشتند داریم ) . از افتخاراتمون اینه که بچه های سیزده چهارده ساله روی مین میخوابیدن تا راه رو برای بقیه باز کنند . هرکس هرکاری که میتونست انجام داد تا بالاخره شهرهای اشغال شده رو پس گرفتیم . بعد چی شد؟ نقش ما و عراق عوض شد . ما شدیم مهاجم و غاصب . عراق مشغول دفاع شد . اینجا بود که کشورهای دیگه یه تی خوردند و گفتند خیلی خب . جنگ دیگه بسه بیاین اشتی کنین . میتونستیم تمومش کنیم . میتونستیم غرامت همه ی خرابی های به وجود اومده رو از عراق بگیریم . میتونستیم به عنوان جنایتکار های حنگی محاکمه شون کنیم . ولی یه هو سرمون پر از باد شد و گفتیم نه . نتیجه ش شد نزدیک شش سال جنگ اضافی بی حاصل . چرا بی حاصل ؟ چون آخر کار هر کسی برگشت سر حای اولش سر همون مرزهای قبلی . به علاوه ی شش سال خرابی و کشته ی بیشتر . منهای هرنوع غرامتی . به علاوه ی نتایج بمباران شیمیایی . 

احوالات دنبال خونه گردی-5

احوالات دنبال خونه گردی - 4

علیرغم خیلی چیزها

رو ,ی ,عراق ,، ,خیلی ,دفاع ,بود که ,همه ی ,کشورهای دیگه ,مرگ بر ,از عراق

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روانشناسی و مشاوره